معنی قطعه کوچک کامپیوتری

فارسی به عربی

قطعه قطعه کردن

صنف، فطیره، قطعه


قطعه

جزء، جزیره، قدح، قطعه، کتله، لجنه، لمسه، لوح الزجاج، لوح خشبی، مرور، موامره


قطعه قطعه

إرْباً إرباً

فرهنگ فارسی هوشیار

قطعه قطعه

کرتک کرتک کرت کرت (گویش دری) گله گله (گویش تهرانی)


قطعه

باقیمانده ی دست بریده، جای برش، پاره از چیزی، تکه، دو دانه، عدد پاره ی چیزی، حصه، غالب شعری که قافیه را در مصراع اول بیت اول آن رعایت نکنند در آن از یک مضمون بحث کنند

لغت نامه دهخدا

قطعه

قطعه. [ق َ ع َ] (اِخ) دهی از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع در 28000 گزی جنوب خاوری قره آغاج و 48000 گزی شمال ارابه رو تکاب به شاهین دژ. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنه ٔ آن 54 تن است. آب آن از رودخانه ٔ آیدوغموش و محصول آن غلات، نخود، بزرک و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

فرهنگ معین

قطعه

پاره ای از هر چیز، حصه و بهره و قسمت، چند بیت هم وزن و هم قافیه است که قافیه را در مصراع اول بیت آن رعایت نکنند و در آن از یک مضمون بحث کنند، تکه ای از موسیقی که از چند جمله تشکیل می شود که هر یک از آن ها دارا [خوانش: (قِ عِ) [ع. قطعه] (اِ.)]

اصطلاحات سینمایی

گرافیک کامپیوتری

خلق نقاشی متحرک و انجام کارهای گرافیکی با کامپیوتر. بعد از آنکه داده های لازم برای خلق هر صحنه، از جمله اطلاعات لازم در مورد پرسپکتیو، نورپردازی و حرکت به کامپیوتر داده شد، تصاویری شکل می گیرد که می توان آنها را روی فیلم سیاه و سفید یا رنگی ضبط کرد. تصاویر کامپیوتری در سال های اخیر وضوح بسیار زیاد و دقت بالایی به دست آورده اند و دیگر در آنها اثری از خطوط کنگره ای و لبه های خشن دیده نمی شود. امروزره گرافیک های کامپیوتری کاربرد بسیار زیادی دارند.

فرهنگ عمید

قطعه

پارۀ چیزی، حصه، تکه،
(ادبی) شعری که فقط مصراع‌های زوج آن هم‌قافیه باشد،

مترادف و متضاد زبان فارسی

قطعه

پاره، تکه، خرده، دانه، عدد، فقره، لخت، بخش، پارچه، قطع، قاره

فارسی به ایتالیایی

قطعه

fetta

brano

معادل ابجد

قطعه کوچک کامپیوتری

922

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری